آسمان امشب به حالم گریه کن
روح تبدار مرا پاشویه کن
آتش افکند عاشقی بر حاصلم
گریه کن بر مجلس ختم دلم
گریه کن بر من که روحم تیر خورد
سایه احساس من شمشیر خورد
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است
با خودم حتی غریبم کرده است
شوخ چشم است ودلم در چنگ اوست
هرچه هست ازچشم پرنیرنگ اوست
آه آن بلا آن درد سینه سوز
از کجا آمد نمی دانم هنوز
شاید از نهتوی جنگل های راز
شاید از پشت کپرهای نیاز
او که با آینه ها فانوس بود
چشم او یک کاسه اقیانوس بود
آمد و بر پشت بامم پر کشید
از سر پرچین قلبم سر کشید
آمد و زود از سر نعشم گذشت
بی وفا سیلی خورم کرد و گذشت
آمد و بر پشت پایش گم شدم
از جنون ورد لب مردم شدم
رفت و طاق عشق من آوار شد
رفت و منصور دلم بر دار شد
رفت و کوه طاقتم را باد برد
یوسف امید من در چاه مرد
این هم از یک عمر مستی کردنم
باز هم شبنم پرستی کردنم
ای دل شوریده مستی می کنی؟
باز هم شبنم پرستی می کنی؟
رام هر کس کی شود اهوی دشت
ای دل بیچاره دیدی بر نگشت
من که گفتم این پرستو رفتنیست
من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم ای دل بی بندوبار
عشق یعنی رنج یعنی انتحار
عشق خونت را دواتت می کند
شاه باشی عشق ماتت میکند
دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی
دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی
دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی
دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی
آسمان امشب به حالم گریه کن
روح تبدار مرا پاشویه کن
آتش افکند عاشقی بر حاصلم
گریه کن بر مجلس ختم دلم
گریه کن بر من که روحم تیر خورد
سایه احساس من شمشیر خورد
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است
با خودم حتی غریبم کرده است
شوخ چشم است ودلم در چنگ اوست
هرچه هست ازچشم پرنیرنگ اوست
آه آن بلا آن درد سینه سوز
از کجا آمد نمی دانم هنوز
شاید از نهتوی جنگل های راز
شاید از پشت کپرهای نیاز
او که با آینه ها فانوس بود
چشم او یک کاسه اقیانوس بود
آمد و بر پشت بامم پر کشید
از سر پرچین قلبم سر کشید
آمد و زود از سر نعشم گذشت
بی وفا سیلی خورم کرد و گذشت
آمد و بر پشت پایش گم شدم
از جنون ورد لب مردم شدم
رفت و طاق عشق من آوار شد
رفت و منصور دلم بر دار شد
رفت و کوه طاقتم را باد برد
یوسف امید من در چاه مرد
این هم از یک عمر مستی کردنم
باز هم شبنم پرستی کردنم
ای دل شوریده مستی می کنی؟
باز هم شبنم پرستی می کنی؟
رام هر کس کی شود اهوی دشت
ای دل بیچاره دیدی بر نگشت
من که گفتم این پرستو رفتنیست
من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم ای دل بی بندوبار
عشق یعنی رنج یعنی انتحار
عشق خونت را دواتت می کند
شاه باشی عشق ماتت میکند